باز مستم ؛ غرق در شور و شرم این روزها
باده می ریزد کسی در ساغرم این روزها
نقش بسته نام زیبای امیرالمومنین
باز هم بر سردر چشم ترم این روزها
آمده فصل دل انگیز بهار و پر شده
از گل نام علی دور و برم این روزها
از حصار تن به ایوان طلاکوب نجف
اوج می گیرد تب بال و پرم این روزها
دلنشین نام علی را با عنایات خدا
می نگارم با وضو در دفترم این روزها
باغبانی پیرم و عاشق که در باغ وجود
لاله ی مِهر علی می پرورم این روزها
بسته ام احرام و می گردم به گرد کعبه و
خواستار عیدی از پیغمبرم این روزها
یا علی می گویم و کشکول بر می دارم و
بر درش دست گدائی می برم این روزها
در تمام سال با عشق علی سر می کنم
گر چه با لطف خدا عاشقترم این روزها
گر چه از سوریه می آید به روی دوش باد
سر بریده لاله های پرپرم این روزها
کفر وهابی بداند با ولای مرتضی
سر زیادی هست روی پیکرم این روزها
از دلم بیرون نخواهد کرد مِهر پاک او
گر به دست تیغ بسپارد سرم این روزها
می ستیزم در سپاه قدس با قوم یهود
با علی در فکر فتح خیبرم این روزها
از تنم بیرون نیاوردم لباس جبهه را
تا بگویم ذوالفقار حیدرم این روزها
من کجا ! حیدر کجا ! شایسته تر اینست که
من بگویم خاک پای قنبرم این روزها
چه رفتنیست که پایان اوست بسم الله